نام عشق

ز منِ دلزده ی بی کسِ آواره چه خواهی؟
دیوانه شدم من تو ز دیوانه چه خواهی؟
پروانه شدم شمع شدم سوخت وجودم
از وازده ی مستِ پریشان تو چه خواهی؟
من را دلَکی بود به دست تو سپردم
از این دِلَکِ نازِ غزلخوان تو چه خواهی؟
لب بستم و دل را به امانت به تو دادم
از اینهمه اخلاص بگو .باز چه خواهی؟
دردم که فزون کردی و دل را که شکستی
زین آدم پر بسته ی نالان تو چه خواهی؟
دل را تو شکستی و به ویرانه نشاندی
بامن تو چه کردی ؟دگر از من تو چه خواهی؟
رسم است "رسا" سوختن و سینه دردیدن
نامش بود این"عشق" ازین بیش چه خواهی؟
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ ساعت 21:26 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
