عاشق شدم

جوان در بند

یار جاودانی

روز مردگی من

نا شکری

گرداب زندگی

رنگ مجنون

زندگی

آزادی بر دار

دست خون آلود

عاشقی آموخت

آتش زدیم

من آن مستم

ما و دنیا

چشم خونفشان

در اضطرابم

اوهام

شکایت ناسپاسیست

اطاعت کن

شرم گردون

سرود غم

شبیخون گردون

غم دوران

خوش نشین

من وفا دارم

هرگز مگو

نبودی فنا شدی

خدا هم نیست

خوشا آنان که مردند