دل آسمان بسوخت

دردهای بی دوا

تا قیامت

حباب روی دریا

پیوند دل

آوار عاشقی

خانه خراب

حاجت دیدار

بی خبر بودم

کاش بودی در برم

وعده بوسه

ترا خوب ندیدم

قطره اشکم

تو به یادم دادی

تکه عشق

زروزگار گذشتم

شگرد پنهان نمودن

چو شکست آینه

جای در بینهایت

گلایه چرا

گناه عاشق

لذت دل سپردن

جهانم تیره شد

مرا ز خویش ندانی

تو درد بی دواکردی

رشته های عشق

همره ریز گردها

تقاص

غاصب

استخوان ساطوری