دنیای خیال

راحت حان منی گر چه زتو بی خبرم
به خیالِ تو ز رویای خوشی میگذرم
سفری هست بسی ناب به دنیای خیال
اندرین خواب تو هستی همه جا همسفرم
همه دیدند چه سان واله و شیدای توأم
جای تو بود غمت همدم شام و سحرم
روزها در عم تو شام شود ، هست امید
که بیائی تو به شب دردل رویا بِبَرَم
هرچه دل پر شود و کوه بگردد غم تو
رفت از دل هوس و مانده بَرَم چشم تَرم
روزن چشم ببستم که ندارم هوسی
رفتم آنجا که نبودست ز بودم اثرم
توچه دانی که چو من بسته دامی نشدی
من به مانند"رسا" سوخته شد بال و پرم
+ نوشته شده در جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت 22:32 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
