نبودی جفت من را طاق کردی

لب شیرین خدا دادَت، دَمِ سرد
دَمِ سردَت ،چه بر روز من آورد
شکستی بال و بر پایم زدی بند
زدی برحال و برروزم تو لبخند
سزاوار چنین حالی نبودم
تو سوزاندی تمام تارو پودم
دل دیوانه ام مشتاق کردی
نبودی جفت ، من را طاق کردی
شده کارم همیشه ناله کردن
تو هم کارت ، جگر صد پاره کردن
بریدم من ،زبس نالیدم از تو
جفا دیدم ،جفاها دیدم از تو
چرا با من سر یاری نداری؟
"رسا" را این چنین تنها گذاری
+ نوشته شده در شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:48 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
