زبد بدتر

بدیدم استخوان عاشقان را
پس شاید هزاران سال در خاک
هنوزم دست در گردن نهاده
که گشته سینه شان از عاشقی چاک
********
ولی در من نمانده هیچ احساس
چو قلب مردگان افتاده از کار
فقط با جبرِ بودن زنده هستم
کجای عشقی ؟ کجا عاشق؟کجایار؟
**********
هوای عاشقانه نیست در سر
ندارم آرزوی یار . دیگر
همان بهتر که در تنهائی خویش
غزل خوانم ولی با دیده ی تر
**********
ازین رو در تب ِ تنهائی خویش
به گور تار میگیریم ماوا
در آندم نیست دیگر حسرت اما
زبد بدتر "رسا" بشنیده آوا
#گیتی_رسائی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ ساعت 0:42 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
