آرتین و برانوش من

پرده ء خوابِ خوشِ دوشین به عشقت میدرم
شب به امیدت نمی خواهم بخوابم تا پگاه
یا اگر خوابم بَرَد ،خوابت ببینم گاه گاه
عشق تو از خانه بیرونم بَرَد با صد امید
میدَوی در پیش رویم، همچو مرغان سپید
گاهگاهی پشت سر برمن نگاهی میکنی
قطره قطره عشق را در سینه جار ی میکنی
وقت بازی باتو ،بیرون میشوم از جلد خویش
خاطرم آزرده نَبوَد از غم و از رنجِ بیش
گر چه از بُن نیستم شاداب و شادو با نشاط
لیک از یُمن وجودت ،من سبکبارم چو باد
صد هزاران صفحه میخواهم که بنویسم زتو
پاس یزدان را چه سان گویم من از اعطای تو
بوسه هایت زندگی را چون عسل شیرین کند
زنگ و رویت زندگانی مرا رنگین کند
گر نباشی ،نیستم من ،پارهء جان منی
نیستی از من جدا جانی درون این تنی
نیستی یارب، ولی در سینهء من جای توست
هرچه دارم از خداو هرچه دارم مال توست
خاک بر فرق "رسا" میریزی و میخواهمت
همچو جان از صدق دل میبوسمت . میخواهمت

زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
