تمنای ِ یادِ تو

سربسر گشــتم تمنا ، تاکه در یادم نشستی
یادم آمدداستانِ عشق و حال و شور ِمستی
کی،کجا هستی که یکدم هرگزاز یادم نرفتی؟
وای برمن ،وای برمن ،وای ازین آتش پرستی
تا به کی باید بسورم، تا به کی باید بـسازم؟
ترسم از روزی که اُفتم،زین بلندینها به پستی
شور عشق وآرزوها ، دامن از دستم کشیده
وای از روزیکه پرسم نازنینم . تو که هستی؟
پیر شد جسم و روانم. خاطراتت مانده برجـا
یاددارم لحظهءآخر چه سان ازمن گسستی
گرچه بیرون شد"رسا" تا جام آخر، ای دریغا
جانِ شیرینم گرفتی،جام نوشینم شکستی
+ نوشته شده در شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 17:43 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
