مانده ام حیران

به آسمان برسد ناله ام ز جور زمان
ندیده ام بخدا خوشدلی درین دوران
اگر رسد به سراپرده ات خدا دستم
چنان کنم که شود سینه ات زغم سوزان
گمان من که خبرها به درگهت نرسد
اگر رسد به تو دانم ؛ کفر میشود ایمان
تو گفته ای که رحیمی و، باورم شده است
چه رحمتیست خدایا ؟ نکرده ام پنهان
درست اینکه توئی قادر و توئی مطلق
گناه من چه بود ؟ اینکه گشته ام انسان
نه دست برتو رسد نی نفس نه فریادم
نه خوشدلم، که فقط بَرده ام درین سامان
"رسا"ست برسرش آتش ولی نمیداند
بهر صلاح نمودی تو ، مانده ام حیران
+ نوشته شده در جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت 0:59 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
