چو اصحاب کهف هستیم در خواب

سرابی بود .اما خشک و بی آب
دلی در سینه ی من بود بی تاب
سرشکم در میان چشم جوشید
غزلها عاشقانه جنس عناب
دلم پر بود از اندوه و از آه
سیه در چشم من شبهای مهتاب
نبودم شادمان از بودن خویش
چو می دیدم که مردم در تب و تاب
زآتش گرمتر جان و تن من
بدن سوزان شده همرنگ سیماب
نه دستی تا زنم بر سر دریغا
نه پائی تا گریزم من ز گرداب
ز پیری در امانم اندرین شهر
جوانان را خداوندا تو دریاب
نباشد در افق یک کور سوئی
بریدم از خداوند و ز محراب
زکفار جهان صد پله پیشم
چو اصحاب کهف هستیم در خواب
"رسا" دردت عمیق و نیست درمان
فرو ماندند در این راه احباب
#گیتی_رسائی
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷ ساعت 22:44 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
