عشق و آینه

حال من ببین

چه ثمر داشت

رهائی نیست

شرط زندگانی

نگاهم کن

نبودی مرد میدان

بهانه زندگی

دیر  از دیرتر شد

هستم گنهگار

تا کجا؟

دردهای نهفته

بیمار هذیانی

برخاک نشسته

خیالت هستم

شمع بی پروانه

رنگین کمان زندگی

از دل میسرودم

خدای بی نیازی

هوای خوش

دردهای نگفته

بر سنگ بگوب آهن سرد

چرا گفتند

تلخ است زمانه

کندن دل

جهان گشته زیر و زبر

سیاهی بر سپیدی چیره گشته

یک آه سرد

خنده کردم

درد نهان

نگاه مرده