نفرین عشق

شراب کهنه

آتش سرد

شوره زار

اسرار عشق

حسرتهای کتابی

مینالد سحرگاه

شام یلدا

موج خیالات

شدم همچو او

لب بسته

خوشا آنکس

دزد ماهر

صدائی نیست

نمیدانم چرا

داستان عشق

مانده از من هیچ

کم آوردم

تنها بهانه

داغ تو

همزبانی

فراموشی

مرارتها کشیدم

او نیامد

می ارغوان

اسیر اوهام

شبیخون درد

پیشه ی تو

درد روی درد

آئینه شکسته