همزبانی

+ نوشته شده در سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ ساعت 16:31 توسط گیتی رسائی
|

من زکار خویشـــــتن گه گاه حیرت می کنم
گوئیا زین عشق احساس حماقت می کــنم
با چنــــان بگذشته ای تا واپسینها بی سبب
هـــــرزمان با صد زبان آن را حکــایت می کنم
مــــــن زتوسیرم نه از بگذشته ام ازحال خویش
بعــــــداز آن نامردمی گفتــــم رهایت می کنم
دیــــــده بودی بانگاهت بی خـــودم؟ حالا ببین
پیــــش تو پنهان چرا؟ از خود شکایت می کنم
دل نهادن پیـــــش بی دل ابلهی باشــد. کنون
از نهادن دل بــه تو خود را شـــــماتت می کنم
من رهــــــایم همچو باران یا رهایم هــمچو باد
هرچه را بگذشته چون یادی کتابت مـــی کنم
همــــــدلی باکس نیاید هــم زبانی بهتر است
بازبان نــــــي بادلم مجنـــــون خطابت مـی کنم
هم زبانی کن"رســـــــا" فارغ شو از دلــــدادگی
من چنین کـــــردم کنون احـــساس لذت می کنم

زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
