بازی زمان

روزی که شدم عاشق چشمان سیاهت
انگار جهان در نظرم باغ جنان بود
آن روز که دادم دل دیوانه به راهت
انگار نه انگار جهان در گذران بود
آن روز که بی باده مرا مست نمودی
انگار همه جان و دلم در غلیان بود
آن روز که درچشم من افتاد نگاهت
انگار که چشمت نگران ِ دگران بود
آن روز که دل دادم و بردی تو به یغما
انگار که صاحب دل دیوانه جوان بود
آن روز که دیدم غم دل را به نگاهت
انگار نه انگار که عشقی به میان بود
آن روز که میسوخت دلم در تب ودرتاب
انگار نبودی و غمت مونس جان بود
آن روز مرا دیدی و، امروز کجائی؟
انگار"رسا" این همه بازی زمان بود
#گیتی_رسائی
+ نوشته شده در شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۸ ساعت 0:50 توسط گیتی رسائی
|
زنی ایرانی هستم . با نام ایرانی گیتی . 
