میزنم چو ب مدارا از جفایت بر لبم
میزنی خنده ، نمیدانم چه در من دیده ای
#گیتی_رسائی
حرامت کرده ام ، جان و حوانی
به امیدی که هستی جاودانی
میان خنده می گریم چه حالیست؟
که در چشمم تو روز و شب عیانی
کجا دلبر کنم غیر از تو پیدا ؟
که دل بستم برین دیوانگی ها
تو می خندی به روز و حالم اما
شدم من عاشق عاشق کشیها