عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد  گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد

مسافرم بخدا در سفر ز خویشتنم

 

ببین زمن که چه ماندست بغیر پیرهنم

 

هزار درد مــــــرا بود و نــــیست همدردی

 

چه زخمــــــها که بخوردســـــــت بر ســـرو بدنم