جای درد

کوی حسرت

چه می کنی

نشناختیم

درد پیری

قرار دل

سرگشته درد

گو چه سازم

جهان بگذشتنی

عاشقی و شعر نو

رهزن خانگی

سایه ات

قفل دل

عذر و بهانه

کارم همین است

رهروان اسیر

ندانستی چه کردی

پرستار دل

تنهائی

شیب زندگانی

درخلوت خویش

شمع لرزان

تصور خاص

لطف کی دارد

نبرد نا برابر

اهل وفایم

تمثال گرگ

صیاد

دلهای ریش