Sitting on the dock of the lake

 

به کجا باید رفت ؟ که رها گشت ز خویش

 

چه کسی باید شد؟ که نباشی تنها

 

بچه اندیشه بباید کردن ؟

 

که در آن لذت بودن باشد

 

همه از خویش پُرَند

 

لیک خالی زهراندیشه  و درک

 

کاش میشد چو غباری

 

که رها گشته زخاک

 

خود رها میکردم

 

تا به خورشید رسم

 

تا در او گم گردم

 

همچو یک ذره ی ناب

 

سرگران و بی تاب

 

برسم بر افلاک

 

شوم از بودن و بودنها پاک

 

بشوم ذره ی ناب

 

سرگران و بی تاب