نیست کسی همدم من

شده ام بیکس و هرگز نشدی مرهم من
رفته ای از بر من نیست کسی محرم من
دیده ام در همه جا در همه جا در پی توست
باز دیدم که نشد جز تو کسی همدم من
#گیتی_رسائی

شده ام بیکس و هرگز نشدی مرهم من
رفته ای از بر من نیست کسی محرم من
دیده ام در همه جا در همه جا در پی توست
باز دیدم که نشد جز تو کسی همدم من
#گیتی_رسائی

کی از غم تو رها شوم؟ کی؟
زین دام بلا رها شوم؟ کی؟
رفتی و دلم به غم سپردی
تاچند و؟ کجا رهاشوم؟کی؟
گیتی_رسائی#

گِله کردم ، سزایم ترک جان بود
تو گوئی دشمن من آسمان بود
زبان بستم به دل دردم نهفتم
بهارِ این و آن برمن خزان بود
#گیتی_رسائی

هوس دارم ترا بینم دمادم
و زآن پس نگذرم از تو به یکدم
خیالم بود باشی همدم من
اگر آئی رود از سینه ام غم
#گیتی_رسائی

دل دیوانه را از کس خبر نیست
تو گوئی در جهان از او اثر نیست
بخود مشغول و در خود میگدازد
هوای باغ دارد ، بال و پر نیست
#گیتی_رسائی

زبس خوردم غم و بستم دهانم
فرو بردم به دل آه و فغانم
چو کوه آتشم . اما خموشم
زکف رفته همه تاب و توانم
#گیتی_رسائی

درین شهر خراب آباد یارب
نباشد مرد و زن آزاد یارب
تو گفتی بی پناهان را پناهی
گمانم رفته ایم از یاد یارب
#گیتی_رسائی

مرا دیوانگیها داد بر باد
وگرنه
من کجا و دام صیاد
#گیتی_رسائی

خداوندا بده بر من توانی
رهانم خویش را از زندگانی
چو خود بس ناتوان دیدم به دنیا
که دل کنده ز امروز و ز فردا
چرا گویند باشد زندگی دَم؟
تو میدانی که من آورده ام کم
دَمش هم گاه جز درد و بلا نیست
همه جوراست بردردش دوانیست
نکرده کم به حال آدمی غم
رساند جان به لب غم لیک کم کم
سرت گرم غم است اما ندانی
همین دمهاست کل زندگانی
بخود آئی زمان مرگ ، آری
نماند بعد مرگ از تو غباری
برای هیچ دایم در تکاپو
همین هیچ است ماراکرده جادو
خوشا آنکس که از دنیا بریده
ز بودن حس آزادی خریده
سبکبال است در وقت بریدن
شتابش هست تا برحق رسیدن
نه حسرت برده نی محنت کشیده
به بد گفته نه بد از کس شنیده
"رسا" بس رفته هائی پاک رفتند
بسی چون ما به زیر خاک خفتند
#گیتی_رسائی

من از کوی تو کی پا پس کشیدم؟
دو صد بد من ز این و آن شنیدم
شدم از مهر ورزیدن پشیمان
خیالم دل بریدن هست آسان
خرابه جای دل مانده برایم
فقط خونابه خوردن شد سزایم
شده کارم نشستن کنج دیوار
به جرم با تو بودنهای بسیار
مکن منعم دلت با من یکی نیست
بریدن از برایت مشکلی نیست
منم آلوده ی این عشق واهی
بر افتاده ام اندر تباهی
"رسا" را دیدی و کردی فراموش
چه آسان آتشت گردید خاموش
#گیتی_رسائی

ای داد ز بیداد.زبیداد. زبیداد
یارب توکجائی؟
که بگوشت نرسد ناله و فریاد
بیداد ز ما برده همه توش و توان را
بشکسته زما پشت و بُریدست زبان را
گویند که باید به بدو خوب بسازیم
تاچند درین دهر ببازیم وببازیم و ببازیم؟
گفتی زعدالت به جهان یکه نمائی
چون درگه تو نیست دگر ملجاء و جائی
ما هم به تو رو کرده و امید ببستیم
عمریست به امید و به امید و به امید نشستیم
بگذشت همه عمر و نشد هیچ نصیبی
گویا که درین دهر نبودیم و ندیدی
صدپند و دوصد قصه و افسانه شنیدیم
گفتی تو چه بسیار ولی ما نپذیریم
هروعده که دادی زسر لطف چه بسیار
دیدند ولی ما که ندیدیم جز ادبار
گویند نکن شکوه که کفر است . خدایا
دیگر نبود طاقت از بیش . "رسا" را
#گیتی_رسائی

ماتمسراست ، آنچه که گوئی تو زندگیست
بیهوده خویش را به دو دستت سپرده ام
بر دل هزار حسرت و ماتم نهاده ای
درماندگیست آنچه تو گوئی که برده ام
#گیتی_رسائی

به تمنا بنشستم به سر کوی تو من
تا دگر بار ببینم زقضا روی تو من
عاشقی نیست هوائی که زسربازکنم
کی؟ندانم شده ام سِحربه جادوی تو من
تا نفس هست چنینم نه چنان خواهم شد
ذره ای هستم و هستم به تکاپوی تومن
با نگاهم به تو گفتم که هوا خواه توام
بسته ام جان ودلم را برسرموی تومن
گر بگویند که مرگ است نشان دلِ تنگ
باز آغوش کنم پر بکشم سوی تو من
تا "رسا" هست دلش درهوس دیدن توست
به تمنا بنشینم به سر کوی من
#گیتی_رسائی

قطار آمد ، ترا با خود نیاورد
نبرده آهن از احساس بوئی
نمیدانست او من در چه حالم
ندارد پیش عشاق آبروئی
#گیتی_رسائی

خداوندا
زبس غم بر دل من بارکردی
مرا از هستی ام بیزار کردی
ازین بودم برایم مانده برجا
سرم برآسمان ، گویم خدایا
هزاران عقده ی سربسته دارم
سری پرشور و جانی خسته دارم
هزاران رنگ دیدم از زمانه
ز هر دردی زده بر دل جوانه
شدم کافر زبس بد دیده ام من
دگر از این جهان بُبریده ام من
دلم خون است و خونین تر ز مجنون
نه تنها من، جهانی هست داغون
ندیدم من دلی شادان درین دهر
ز هر روزی شود بدتر ز بدتر
حسد دارم به احوالت خداوند
تو تنها هستی فارغ از زد و بند
ستمکاران سواره ما پیاده
دهند ما را به آن دنیا حواله
کجا آمد خبر؟ قاصد ندیدیم
فقط وعده ز این و آن شنیدیم
بکن زیر و زبر یارب جهانت
نمایان کن کمی از آن نهانت
دگر طاقت نمانده اندرین شهر
همه دلها پر از خون وپراززهر
حنایت پیش ما رنگی ندارد
"رسا" غیر از دل تنگی ندارد
#گیتی_رسائی

آتشکده ای ز آتشم وام گرفت
ساقی چو شدم ز دست من جام گرفت
آنقدر زدم ناله و فریاد و فغان
دلدار ز آهنگ دل سوخته . سرسام گرفت
#گیتی_رسائی

در دلبری یگانه توئی ، نازنین من
از من مپرس از دل دیوانه ام بپرس
هرلحظه هست ناز تو اندر کمین من
من شمع سوخته ام . ز پروانه ام بپرس
#گیتی_رسائی

با جام شراب آمد و مستم کرد
با چشم خمار آمد و هستم کرد
چون دید که از مرز جنون میگذرم
با هجر و فراغ و داغ پیوستم کرد
#گیتی_رسائی

گفتی صبور باش چو فرهاد کوهکن
مارا بیا ببین که
حسرت فرهاد گشته ایم
#گیتی_رسائی

از من مپرس اینکه چه دردیست در دلم
میسوزم و نبود و نباشد فراغتی
اینست جواب هرچه تو خواهی
که بشنوی
#گیتی_رسائی

داغتر از آتشم در کار عشق
این چنین بی طاقتم در کار عشق
داستانی هست بس ناگفتنی
من دنیا فارغم در کار عشق
#گیتی_رسائی

با شراب عشق مستم کرده ای
فارغ از هرگونه هستم کرده ای
گرچه میسوزم ولی اگه نی ام
فاش گویم ، بت پرستم کرده ای
#گیتی_رسائی

نمیدانی که دل بستن چه سخت است
به روی دیده در بستن چه سخت است
نکردی تجربه بگسستن از خویش
پَرِ پرواز را بستن چه سخت است
#گیتی_رسائی

مپرس از منِ بیدل چرا پریشانم
درون خویستن ِ خویش سرگریبانم
نمرده ام که نفس میکشم .که میخندم
دلم شکسته .چه گویم؟ که بس پشیمانم
#گیتی_رسائی

دیدگان بستی چو دیدی تاب انکارم نداری
این چنین دیدار را دانم که در باور نداری
ما درین ماتمسرا عمریست دل را جا نهادیم
من که میدانم، چه کردی، راه بر داور نداری
#گیتی_رسائی

گفتم که دلم به تو گرفتار شده
در حسرت دیدن تو بیمار شده
گفتی نرسد به گوش تو فریادی
سهم من ازین عشق دلی زار شده
#گیتی_رسائی

تا غمت هست که یار شب و
روزم باشد
چه نیازیست که از غیر تمنا بکنم؟
گیتی_رسائی

در سینه من این دل بیچاره به جان آمده است
گویا گل نورسته به دیدار خزان آمده است
بیهوده شکایت کنم از چرخش این دور زمان
دردیست که بر دیده هر پیر و جوان آمده است
#گیتی_رسائی

با ماه به گفتگو نشستم
پیمانه ی می زدم شکستم
یاد تو ز خویشتن دَرَم کرد
مرگ دل خویش باورم کرد
دل دادم و دل گرفتم آنگاه
افسوس که تو نبودی آگاه9
گفتم که چه ها ز دل کشیدم
زینروست که دل ز دل بریدم
بنشسته به سر غبار پیری
درمانده شدم چنان اسیری
دیدم که به پشت ابر ماهست
چون دید که حال من خرابست
از درد من آسمان خبر شد
او نیز ز خویشتن به دَر شد
باران غمش ز ابر بارید
گویا غم من به دیده اش دید
دیدی تو "رسا" غمت گران است؟
بیرون ز تحمل جهان است
#گیتی _رسائی