گمگشته در خویش









تاریخ نگار کاش بودم. ایکاش
تا شرح دهم که من که بودم ایکاش
گویم که چه ها دیدم و دیدم به جهان
قادر نتوانم که بگویم به بیان
از خصلت آدمی نماندست نشان
اینجا شده جایگاه دیوان و ددان
گفتند جهان به موی زنها بند است
آری تو مخند .کین همان تلخند است
هرچند گذشتست زمن سالی چند
افسوس ندارد قلمم حالی چند
زن سینه فراخ دارد از لطف خدا
شاید که همین شده براودرد و بلا
بالطف ِخدای مهربان سالار است
باآنکه لطیف است ولی پرکاراست
حق است که مردان زحسادت سوزند
برقامت بی قواره قدرت دوزند
مادر شده زن بزیر پایش رضوان
در راه وفادهد سرو جان ارزان
بخشنده و تابنده و بی ریب وریا
مردان جهان به پیش اوروی سیاه
باید گله مندی کننداز لطف خدا
ني دشمنی وقهر و ره جوروجفا.
من مادرم و زنم به خود میبالم
باید که بسوزی زچنین احوالم
از آنچه به توداده بمن بیش بداد
برمن همه نوش وبرتوهم نیش بداد
بیهوده مزن به بال من سنگ
باید که کنی تو با خــدا جنگ
این سینه"رسا" زغم کباب است
تحریر اگر کنم کتاب است
#گیتی_رسائی




